آبلیمو و اعتماد به نفس

آبلیمو و اعتماد به نفس

آبلیمو و اعتماد به نفس‼️

‏تو 19 آوریل 1995 شخصی به اسم مک آرتور ویلر روی صورت‌ش آبِ لیمو می‌ماله و به یه بانک دستبرد می‌زنه، دلیل این کارش هم این بوده که می‌بینه رنگ لیمو رو کاغذ نامرئیه و فکر می‌کنه اگه بماله رو صورت‌ش اونم نامرئی می‌شه.

‏اما به محض اینکه پلیس فیلم دوربین‌های امنیتی رو تو اخبار ساعت 11 پخش می‌کنه، بلافاصله آرتور رو پیدا و دستگیر می‌کنن. وقتی می‌گیرنش براش باور کردنی نبوده و می‌گفته من که ماسک آب لیمو داشتم!

‏این استدلال یه‌کم عجیب و غریب بود و چون خیلی سر زبون‌ها افتاد، دو تا روان‌شناس به نام‌های دیوید دانینگ و جاستین کروگر شروع به مطالعه این کیس می‌کنن و به نتایج جالبی می‌رسن. نتیجه مطالعه این بود، افرادی که تو یه کاری توانایی ضعیفی دارن، برعکس خودشون رو خیلی دست بالا می‌گیرن.

‏این سوگیری شناختی ‘اثر دانینگ-کروگر’ نام‌گذاری شد.
اگه بخوایم به شکل گرافیکی به این سوگیری نگاه کنیم، وقتی ما تو یه زمینه‌ای کمی دانش یا مهارت به دست میاریم اعتمادبه‌نفس و تصورمون از دانش خودمون به شدت بالا می‌ره و فکر می‌کنیم تو این زمینه همه چیز رو کامل بلدیم.

این سطح اسم‌ش قله حماقته و کسایی که تو این نقطه دست از یادگیری میکشن همچنان تو دنیای تصورات اشتباه خودشون سیر میکنن، اما افرادی که یادگیری رو ادامه میدن متوجه میشن که مسائل اونقدرها هم آسون نیست و وقتی با پیچیدگی‌ها مواجه می‌شن ناامیدی به سراغشون میاد تا جاییکه به دره یأس میرسن.

افراد اینجا انگیزه و اعتمادبه‌نفس شون رو کامل از دست می‌دن و هرچه قدر دانش و مهارت‌شون افزایش پیدا می‌کنه انگیزه‌شون هم کمتر میشه. خیلی از افراد هم اینجا دست از یادگیری برمی‌دارن. اما اگه شخص بتونه تو یادگیری ثبات داشته باشه و به ناامیدی غلبه کنه.

می‌تونه دوباره از لحاظ اعتمادبه‌نفس به قله‌ای که قبلا بلافاصله بعد از شروع آموزش بهش رسیده بود برسه، اما این بار نه تنها اعتمادبه‌نفس داره، بلکه دانش و مهارت بالایی هم داره و به هیچ وجه توخالی نیست.

مثال‌های خیلی خوبی می‌شه برای این سوگیری تو همین فضای مجازی آورد. برای این کار باید افراد رو به سه دسته تقسیم کرد، دسته اول درباره یه موضوع دانش خیلی سطحی‌ای دارن و همیشه همه جا پر از ادعا هستند و سر و صدای مجلس با اون‌هاست.

‏و متاسفانه بیشترین فالوور و مخاطب رو همین افراد به خاطر اعتماد به نفس کاذب و بی پشتوانه‌شون دارن. دسته دوم دانش بیشتری دارن ولی اعتمادبه‌نفس خیلی پایین اجازه دیده شدن بهشون نمی‌ده. در نهایت دسته سوم که بیشترین دانش رو در اختیار دارن ولی به خاطر بیان منطقی و واقع‌نگرانه مسائل.
‏دنبال کننده و مخاطب زیادی ندارن، حداقل نه به اندازه دسته اول. سلیقه مخاطب هم اینجا مهمه و تحقیقات نشون داده افراد بی‌پروا ولو بی‌منطق مردم روبیشتر تحت تاثیر قرار می‌دن.

‏آشنایی با این سوگیری به ما یاد می‌ده که همیشه برای انتخاب منبع یادگیری و مراجع‌مون حواس‌مون رو بیش‌تر جمع کنیم و صرفا افراد رو به‌خاطر معروفیت و سر و صدای زیاد به عنوان منبع انتخاب نکنیم‌.

آبلیمو و اعتماد به نفس‼️

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *